✝عیسی مسیح✝

✝Jesus Christ✝

✝عیسی مسیح✝

✝Jesus Christ✝

مزامیر 8-9-10-11

 [برای سالار مغنیان بر جتّیت. مزمور داود] ای یهوه خداوند ما، چه مجید است نام تو در تمامی زمین، که جلال خود را فوق آسمانها گذارده‌ای!
 از زبان کودکان و شیرخوارگان به‌سبب خصمانت قوّت را بنا نهادی تا دشمن و انتقام گیرنده را ساکت گردانی.
 چون به آسمان تو نگاه کنم که صنعت انگشته‌ای توست، و به ماه و ستارگانی که تو آفریده‌ای،
 پس انسان چیست که او را به یاد آوری، و بنی‌آدم که از او تفقد نمایی؟
 او را از فرشتگان اندکی کمتر ساختی و تاج جلال و اکرام را بر سر او گذاردی.
 او را بر کارهای دست خودت مسلط نمودی، و همه‌چیز را زیر پای وی نهادی،
 گوسفندان و گاوان جمیعاً، و بهایم صحرا را نیز؛
 مرغان هوا و ماهیان دریا را، و هر چه بر راه‌های آبها سیر می‌کند.
 ای یهوه خداوند ما، چه مجید است نام تو در تمامیِ زمین!

 [برای سالار مغنیان بر موت لبین. مزمور داود] خداوند را به‌ تمامی دل‌ حمد خواهم گفت‌؛ جمیع‌ عجایب‌ تو را بیان‌ خواهم کرد.
 در تو شادی و وجد خواهم نمود؛ نام تو را ای متعال خواهم سرایید.
 چون دشمنانم به عقب بازگردند، آنگاه لغزیده، از حضور تو هلاک خواهند شد.
 زیرا انصاف و داوریِ من کردی. داورِ عادل بر مسند نشسته‌ای.
 امّت‌ها را توبیخ نموده‌ای و شریران را هلاک ساخته، نام ایشان را محو کرده‌ای تا ابدالآباد.
 و امّا دشمنان نیست شده خرابه‌های ابدی گردیده‌اند؛ و شهرها را ویران ساخته‌ای، حتی ذکر آنها نابود گردید.
 لیکن خداوند نشسته است تا ابدالآباد، و تخت خویش را برای داوری برپا داشته است؛
 و او ربع مسکون را به عدالت داوری خواهد کرد، و امّت‌ها را به راستی داد خواهد داد.
 و خداوند قلعهٔ بلند برای کوفته‌شدگان خواهد بود، قلعهٔ بلند در زمانهای تنگی.
10  و آنانی که نام تو را می‌شناسند، بر تو توکل خواهند داشت، زیرا ای خداوند تو طالبان خود را هرگز ترک نکرده‌ای.
11  خداوند را که بر صهیون نشسته است بسرایید؛ کارهای او را در میان قومها اعلان نمایید،
12  زیرا او که انتقام گیرندهٔ خون است، ایشان را به یاد آورده، و فریاد مساکین را فراموش نکرده است.
13  ای خداوند بر من کرم فرموده، به ظلمی که از خصمان خود می‌کشم نظر افکن! ای که برافرازندهٔ من از درهای موت هستی!
14  تا همهٔٔ تسبیحات تو را بیان کنم در دروازه‌های دختر صهیون. در نجات تو شادی خواهم نمود.
15  امّت‌ها به چاهی که کنده بودند خود افتادند؛ در دامی که نهفته بودند پای ایشان گرفتار شد.
16  خداوند ْ خود را شناسانیده است و داوری کرده، و شریر از کار دست خود به دام گرفتار گردیده است. هجایون سلاه.
17  شریران به هاویه خواهند برگشت و جمیع امّت‌هایی که خدا را فراموش می‌کنند،
18  زیرا مسکین همیشه فراموش نخواهد شد؛ امید حلیمان تا به ابد ضایع نخواهد بود.
19  برخیز ای خداوند تا انسان غالب نیاید. بر امّت‌ها به حضور تو داوری خواهد شد.
20  ای خداوند ترس را بر ایشان مستولی گردان، تا امّت‌ها بدانند که انسانند. سلاه.

 ای خداوند چرا دور ایستاده‌ای و خود را در وقت‌های تنگی پنهان می‌کنی؟
 از تکبّر شریران، فقیر سوخته می‌شود؛ در مشورتهایی که اندیشیده‌اند، گرفتار می‌شوند.
 زیرا که شریر به شهوات نفس خود فخر می‌کند، و آنکه می‌رباید شکر می‌گوید و خداوند را اهانت می‌کند.
 شریر در غرور خود می‌گوید، بازخواست نخواهد کرد. همهٔٔ فکرهای او اینست که خدایی نیست.
 راه‌های او همیشه استوار است. احکام تو از او بلند و بعید است. همهٔٔ دشمنان خود را به هیچ می‌شمارد.
 در دل خود گفته است، هرگز جنبش نخواهم خورد، و دُور به دُور بدی را نخواهم دید.
 دهان او از لعنت و مکر و ظلم پر است؛ زیر زبانش مشقّت و گناه است؛
 در کمینهای دهات می‌نشیند؛ در جایهای مخفی بی‌گناه را می‌کشد؛ چشمانش برای مسکینان مراقب است؛
 در جای مخفی مثل شیر در بیشهٔ خود کمین می‌کند؛ بجهت گرفتن مسکین کمین می‌کند؛ فقیر را به دام خود کشیده، گرفتار می‌سازد.
10  پس کوفته و زبون می‌شود؛ و مساکین در زیر جباران او میافتند.
11  در دل خود گفت، خدا فراموش کرده است؛ روی خود را پوشانیده و هرگز نخواهد دید.
12  ای خداوند برخیز! ای خدا دست خود را برافراز و مسکینان را فراموش مکن!
13  چرا شریر خدا را اهانت کرده، در دل خود می‌گوید، تو بازخواست نخواهی کرد؟
14  البته دیده‌ای زیرا که تو بر مشقّت و غم می‌نگری، تا به دست خود مکافات برسانی. مسکین امر خویش را به تو تسلیم کرده است. مددکار یتیمان تو هستی.
15  بازوی گناهکار را بشکن. و امّا شریر را از شرارت او بازخواست کن تا آن را نیابی.
16  خداوند پادشاه است تا ابدالآباد. امّت‌ها از زمین او هلاک خواهند شد.
17  ای خداوند مسألت مسکینان را اجابت کرده‌ای، دل ایشان را استوار نموده‌ای و گوش خود را فراگرفته‌ای،
18  تا یتیمان و کوفته‌شدگان را دادرسی کنی. انسانی که از زمین است، دیگر نترساند.

 [رای سالار مغنیان. مزمور داود] بر خداوند توکل می‌دارم. چرا به جانم می‌گویید، مثل مرغ به کوه خود بگریزید؟
 زیرا اینک، شریران کمان را می‌کشند و تیر را به زه نهاده‌اند، تا بر راست‌دلان در تاریکی بیندازند.
 زیرا که ارکان منهدم می‌شوند و مرد عادل چه کند؟
 خداوند در هیکل قدس خود است و کرسی خداوند در آسمان. چشمان او می‌نگرد، پلکهای وی بنی‌آدم را می‌آزماید.
 خداوند مرد عادل را امتحان می‌کند؛ و امّا از شریر و ظلم‌دوست، جان او نفرت می‌دارد.
 بر شریر دامها و آتش و کبریت خواهد بارانید، و باد سموم حصهٔ پیالهٔ ایشان خواهد بود.
 زیرا خداوند عادل است و عدالت را دوست می‌دارد، و راستان روی او را خواهند دید.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد